.gif)
دوست دارم در یک شب سرد زمستانی مرگ سراغم اید 
ای کسانی که مسؤل دفن من هستید 
پارچه ی سیاهی بر روی تابوتم بندازید
که همه بدانند زندگی من پر از سیاهی و تباهی بوده
دستهایم را از تابود بیرون آورید
که همه بدانند دست خالی از دنیا رفته ام
چشمانم را باز بگذارید 
تا عشق من بداند که چشم انتظار از دنیا رفته ام 
و در آخر تکه یخی به شکل چشم در آورید 
و بر روی قبرم بگذارید 
تا با طلوع اولین اشعه خورشید 
به جای آن کسی که دوستش داشتم گریه کنم 